سنگی در دستم
کلاغی در ذهنم . . .
از خودم میترسم .
..
..
بیچاره سنگی که در دست کودک است
نمیداند سر کلاغ را بشکند
یا دل کودک را . . .
سنگی در دستم
کلاغی در ذهنم . . .
از خودم میترسم .
..
..
بیچاره سنگی که در دست کودک است
نمیداند سر کلاغ را بشکند
یا دل کودک را . . .
این نظر توسط نگین ومحمد در تاریخ 1392/12/04 و 21:25 دقیقه ارسال شده است | |||
زندگی یعنی همین لبخند
دوست یعنی یک نفر مانند تو مرحبا بر دوست تفسیرش تویی آفرین بر آسمان ماهش تویی.. |
این نظر توسط parsa در تاریخ 1392/11/27 و 7:26 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام
مرسی از نظرت تو وبم دارم مطالبت رو میخونم، قشنگ نوشتی. |
این نظر توسط reza در تاریخ 1392/11/25 و 20:47 دقیقه ارسال شده است | |||
داداش منو با این اسم بلینک
♦♠تــــَـ♥ـــک تـــَـ♥ـنـهایے♠♦ |
این نظر توسط reza در تاریخ 1392/11/25 و 10:52 دقیقه ارسال شده است | |||
هیچی چرت نوشته نیست
اینو بدون... *** عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم ! دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود … |
این نظر توسط اتیلا در تاریخ 1392/11/19 و 16:10 دقیقه ارسال شده است | |||
دلم به حالی پسری سوخت که وفتی گفتم کفش هایم را خوب رنگ کن ، گفت خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه میکنم … |
این نظر توسط ㄎム乇乇Ð در تاریخ 1392/11/14 و 16:06 دقیقه ارسال شده است | |||
نازار بود |
این نظر توسط shadi در تاریخ 1392/11/13 و 14:46 دقیقه ارسال شده است | |||
very very nice. |
این نظر توسط اتیلا در تاریخ 1392/11/13 و 11:16 دقیقه ارسال شده است | |||
تابستان داغی ست!!
اما دلم دیگر به این زندگی گرم نمی شود.. آنقدر نیستی.. که گاهی حس میکنم عشق را نسیه به من داده ای.. بی تابم!!!!! نقد می خواهمت... |
این نظر توسط اتیلا در تاریخ 1392/11/13 و 11:15 دقیقه ارسال شده است | |||
ﻣﻦ ﻏــــــﺮﻭﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘــــــﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﯿــــــﺎﻭﺭﺩﻡ
ﮐــــــﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟـــﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧـــــﺮﺩﺵ ﮐﻨﯽ … ! ﻏـــــــﺮﻭﺭ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺑﺸﮑـﻨـــــــﺪ ﺑﺎ ﺗـــﮑـــــﻪ ﻫـــﺎﯾـــــﺶ ﺷﺎﻫـــــــﺮﮒ ﺯﻧــــﺪﮔـــــﯽ ﺗـــــﻮ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫـــــﻢ ﺯﺩ . . . |